به گزارش راهبرد معاصر؛ نبردها در یمن در خلال روزهای اخیر شکل جدیدی به خود گرفته و رفته رفته موازنه جنگ در جنوب شبه جزیره عربستان را متحول میسازد. حمله موفقیت آمیز نیروهای انصارالله با هدف استیلا بر منطقه راهبردی مارب و نزدیکی به دروازههای شهر را میتوان آخرین ضربهی مهلکی دانست که بر پیکره سعودی و دولت نیمه جان منصور هادی وارد شده است. ناکامی در جنگ شش ساله، قدرت گیری شورای انتقالی در جنوب و عدم نفوذ دولت هادی در این منطقه و روی کار آمدن جو بایدن در آمریکا و تاکید وی بر اتمام جنگ یمن، فضای حاکم بر نبرد در یمن را کاملا به نفع انصارالله و به زیان سعودی متحول ساخته است.
از زمان استیلای دولت نجات ملی انصارالله بر صنعا پایتخت یمن و نبرد میان آنها با دولت مورد حمایت عربستان سعودی، جدال بر سر استیلا بر شهر تاریخی و استراتژیک مارب از اهمیت فزایندهای برخوردار بوده است. شهر تاریخی مارب در ۱۷۰ کیلومتری غرب صنعا قرار داشته و مرکز اصلی فشارها بر دولت انصارالله در طول سالهای اخیر بوده است. مأرب در دورانی بسیار دور پایتخت مملکت سبا بودهاست. آثار محرم بلقیس ملکهی سبا در این شهر باستانی باقیماندهاست.
نگاهی به تحولات پیچیده حاکم بر یمن و دستهبندیهای متعدد قومی و مذهبی حاکم بر این کشور، حکایت از اهمیت فزاینده مارب دارد. جنگ یمن در حالی وارد ششمین سال خود شده است که بازگشت به مواضع سعودی در ابتدای جنگ گواه آن است که رهبران جوان ریاض بر این امر متصور بوده اند که آغاز جنگ و دستیابی به موفقیت در آن (شکست انصارالله)، زمان چندانی نخواهد برد. اکنون اما با گذشت شش ساله از این واقعه، نه تنها اهداف ریاض در این زمینه محقق نشده، بلکه مرگ بیش از یکصدهزار تن و آوارگی میلیون ها نفر در کنار گرسنگی قریب به بیست میلیون نفر، شدیدترین فشارها را بر سعودی وارد ساخته و آل سعود را در منظر افکار عمومی جامعه بین المللی رسوا نموده است.
در عرصه میدانی اما اوضاع برای سعودی ها وخیم تر است، صنعا پایتخت همچنان در کنترل انصارالله بوده و اکثر مرزهای این کنار کشور با یمن، تحت کنترل این گروه میباشد. حملات موشکی و پهپادی انصارالله نیز کار را برای سعودیها بیش از پیش سخت نموده است. ضربات مهلک انصارالله به تاسیسات آرامکو در خُریص، بقیق و جده و حملات پی در پی راکتی و موشکی به نجران، جده و ریاض و فرودگاههای مستقر در این مناطق و عدم موفقیت ریاض در دفع این حملات، ضربه جبران ناپذیری بر حیثیت بین المللی سعودی وارد نموده است.
نکته حائز اهمیت و اسفناک برای سعودی اما به عدم همراهی متحدینشان در ادامه همراهی با ریاض در جنگ یمن باز می گردد. انور قرقاش وزیر مشاور در امور خارجی امارات، بلافاصله پس از اظهارات بایدن مبنی بر ضرورت خاتمه جنگ، ضمن دفاع از موضع واشنگتن، صراحتا اظهار نمود که امارات متحده عربی، مدت مدیدیست که نیروهای خود را از یمن خارج نموده است. نگاهی به مواضع و منافع امارات در جنگ یمن، گواه صحت مدعای قرقاش است. ابوظبی از همان ابتدای جنگ ضمن مخالفت با انصارالله و هرگونه ائتلافی با نیروهای حزب الاصلاح (شاخه اخوانالمسلمین یمن)، همِ خویش را بر کسب منافع خویش در جنوب یمن گذارد. ابوظبی با ارتباط گیری با تجزیه طلبان جنوب یمن، ضمن حمایت از خواست آنان، زمینه حضور خویش درجنوب این کشور و تسلط بر جزیره فوق استراتژیک سقطری و نزدیکی به باب المندب و استیلا بر شهر عدن را فراهم ساخت. با پیروزی جنوبیها در جنوب یمن و خروج انصارالله از شهر عدن، انگیزه چندانی برای آنان جهت همراهی با دولت مستعفی الهادی نماند. همین مسئله به شکاف عمیقی میان هواداران سعودی و امارات در یمن ایجاد نمود. امارات با دستیابی به خواست خویش مبنی بر تسلط بر جنوب یمن و داشتن دست بالا در معادلات جنوب این کشور، نیروهای نظامی خود را از یمن خارج نموده و عربستان را در این نبرد تنها گذاشت. نیروهای متحد سعودی نیز از سوی تجزیه طلبان مورد حمله قرار گرفته و از عدن اخراج شدند. رایزنی شدید سعودی در این مقطع صرفا به ایجاد دولتی نیم بند منجر شده که در نبرد با انصارالله ناکام مانده و خطر جنوبیها را نیز زیر گوش خویش احساس مینمایئد.
اکنون و با فشار بایدن بر دولت سعودی جهت اتمام جنگ شش ساله، نیروهای انصارالله در اقدامی شگرف، عملیات موفقیت آمیزی را به سوی شهر استراتژیک مارب آغازکردهاند، عملیاتی که در صورتی پیروزی، کفه تحولات حاکم بر یمن را کاملا به نفع انصارالله متحول خواهد ساخت.
آنچنان که پیشتر بدان اشاره نمودیم، گروهها و جریانهای متعددی در یمن فعال بوده و در راستای مصالح خویش تلاش مینمایند. فارغ از مواضع انصارالله و دولت مستعفی هادی، نیروهای شورای انتقالی جنوب گروهی موثر در تحولات حاکم بر یمن محسوب میشود. گروهی که در پی تجزیه یمن و تشکیل یمن جنوبی مشابه آنچه در دوران جنگ سرد بر این منطقه حاکم بود، گام بر میدارد. از زمان وحدت یمن (ابتدای دهه ۹۰ میلادی) تا به اکنون، جنوبیها نسبت به تبعیض وارد شده به آنها از سوی شمالیها ناراضی بوده و اندیشههای تجزیهطلبانه همواره هوادارانی را در یمن جنوبی با خود به همراه داشته است.
جریان بعدی صاحب نفوذ در یمن، گروههای سلفی هستند که هم اکنون ذیل گروههایی چون داعش و القاعده در شرق یمن و بویژه استان پهناور حضرموت مشغول به فعالیتاند. از حزب پرقدرت الاصلاح (شاخه اخوانالمسلمین) بعنوان دیگر گروهی نام برده میشود که از جایگاه بالایی در تحولات یمن برخوردارند.
حزب الاصلاح از ابتدای بیداری اسلامی و مقابله با دولت عبدالله صالح، نقش بسزایی در تحولات یمن ایفا نمود. با استیلای انصارالله بر صنعا، اخوانیها در میانه نبرد قرار گرفته و خود را به دولت هادی متمایل نمودند. نگرانی سعودی و بویژه امارات از تحرکات اخوانیها، موجب شده تا این کشورها همواره در ارتباط گیری با این جریان با احتیاط تمام رفتار نمایند. عدم موفقیت دولت هادی در غلبه بر انصارالله موجب نرمش بیشتر سعودی در ارتباطگیری با الاصلاح شد، امری که خشم امارات متحده عربی را در بر داشت. فرجام این ارتباط گیری به حضور پررنگ اخوانیها در کابینه یمن به رهبری منصور هادی منجر شد. از شهر و استان مارب به عنوان بزرگترین مرکز نفوذ حزب الاصلاح نام برده میشود. استانی که هم اکنون درگیر نبردی سنگین با وفاداران به انصارالله بوده و امکان سقوط آن بیش از هر زمان متصور است. استان مارب بیشتری ذخائر نفت و گاز یمن را دارا بوده و استیلا بر آن، نقش بسزایی در آینده مذاکرات یمن خواهد داشت.
فضای قبیلهای حاکم بر یمن و نگرانی احتمالی الاصلاح از مواضع آتی سعودی و امارات در آینده یمن، موجب شده تا شماری از صاحب نظران منطقهای از ارتباط گیری این حزب و قبائل حاکم بر مارب با انصارالله سخن به میان آورند. بر اساس گزارش ارسالی از این شهر، راههای قبلی ریاض برای جلب وفاداری قبائل مارب دیگر کاربرد ندارد و این قبیلهها یکی پس از دیگری به سمت صلح با صنعا حرکت میکنند و این اتفاق با توجه به سوابق همکاری مارب و ریاض یک شوک بزرگ برای سعودیها محسوب میشود. دولت نجات ملی یمن در هفتههای گذشته و با شدت گرفتن درگیریهای مارب، اقدامات خود برای مذاکره با قبائل مارب را آغاز کرد و به آنها گوشزد نمود که اجتناب ورود افراد قبائل به جنگ به معنای دوری شهر دو میلیونی مارب از جنگ خواهد بود. این مذاکرات با قبائل الجدعان و بنی عبد به نتیجه رسید که منجر به تسلط انصارالله بر مناطق مجزل، مدغل و رغوان در غرب مارب و تسلط بر منطقه عبیده شده است.
قبیله مراد از دیگر قبائل است که دارای نفوذ بالایی در مارب است و انصارالله توانسته علاوه بر فشار سعودی بر این قبیله، توافقاتی را با آنها منعقد کند که منجر به فتح مناطقی در جبل مراد، الجوبه ، الماهلیه و... شود. این مذاکرات مربوط به زمان فعلی نیست و از قبل نیز وجود داشته است. از دیگر اقدامات صنعا، مذاکره با قبائلی است که مرکزیت اصلی آنها بیرون مارب است ولی در این استان نفوذ دارند مثل قبیله جهم و بنی جبر در شرق صنعا که بر مناطق صرواح و اطراف آن نفوذ دارند که منجر به ورود نیروهای انصارالله تا ورودیهای شهر شده است. خبرها حاکی از اتفاق انصارالله با قبائل عبیده است ولی به خاطر حفظ امنیت سران این قبیله از منتشر کردن توافقات خودداری شده است.
شماری از ناظرین منطقهای دلیل رویگردانی قبائل ذکر شده را حاصل اشتباهات حزب الاصلاح قلمداد مینمایند، امری که زمینه تمایل این قبائل به نزدیکی به انصارالله شده است. حزب اصلاح در این مدت با محدود کردن قبائل سعی کرده نفوذ خود را بیشتر کند. آنها باتوسل به زور، سعی نمودند تا درآمدها و ثروت های استان را کنترل کنند و منطقه را تحت سلطه خود درآوردند جایی که در طول زمان هیچ مدیریت مرکزی را بر خود ندیده بوده است. در این بین سعودی سعی کرده با فشار و تهدید، قبائل مارب را مجبور به ترک توافقات خود با صنعا کند و در مقابل توافقاتی جدید با آنها منعقد کند، امری که تا به امروز موفقیت چندانی در دستیابی بدان نداشته است.
شدت پیشروی جنگجویان وابسته به انصارالله در استان مارب تا بدان جا بوده که شماری از شخصیتهای الاصلاح را وا داشته تا عملا حمله یاد شده را حاصل چراغ سبز سعودی قلمداد نمایند. «حمید عبدالله الاحمر»، از سران حزب اصلاح، که در مأرب قدرت اصلی را به دست دارد، ائتلاف عربی به فرماندهی عربستان را مسئول کامل وضعیت کنونی می داند و تأکید می کند که «جنگ در یمن را ائتلاف عربی هدایت می کند، زاغه های سلاح دست ائتلاف است و هرگونه جابه جایی نیروها با دستور ائتلاف انجام می شود». الاحمر دولت عبدربه منصور هادی را بابت سرسپردگی کامل به عربستان و پذیرش منحرف شدن مسیر جنگ در یمن مسئول می داند و تأکید می کند که آنان عامدانه وارد این بازی شدند.
جو بایدن رئیس جمهور جدید ایالات متحده امریکا در اولین گام پیرامون سیاست خارجی جدید آمریکا، انگشت خود را به سمت جنگ یمن گرفته و خواستار اتمام این جنگ شش ساله شده است، جنگی که به جان باختن ۱۱۰ هزار یمنی و کمبود تغذیه قریب به بیست میلیون تن منجر شده و از آن به بزرگترین بحران بشری در مقطع کنونی نام برده میشود. دولت جدید آمریکا در اولین اقدام خویش، حمایت خود از عملیات نظامی در یمن و صادرات اسلحه به همین منظور را متوقف میکند. این تصمیم بایدن نه تنها در مخالفت با سیاست رئيس جمهور پیشین دونالد ترامپ از حزب جمهوریخواه است، بلکه برخلاف سیاست حکومت سابق همحزبیاش بارک اوباما نیز است که بایدن خود در آن زمان معاون رئیس جمهور اوباما بود.
رئیس جمهور جدید آمریکا در حضور کارمندان وزارت خارجه و سفرای آمریکا که به صورت مجازی در این جلسه حضور یافته بودند صراحتا گفت: «به جهان بگویید آمریکا - به میز دیپلماسی- بازگشته است». بایدن علاوه بر این، دیپلمات امریکایی تیموتی لیندرکینگ را به عنوان فرستاده ویژه برای یمن معرفی کرد. قرار است لیندرکینگ مسیر سیاست های امریکا را به طور هدفمند به سمت پایان جنگ یمن سوق بدهد؛ جنگی که به گفته بایدن «فاجعه استراتیژیک و بشری را سبب شده است.»
سازمان ملل متحد از اعلام این تصمیم بایدن استقبال کرده است. سخنگوی این سازمان گفته است که هر نوع کاهش استفاده از سلاح و مأموریتهای نظامی می تواند سبب امیدواری مردم یمن گردد. عدم حمایت آمریکا از جنگ حاکم بر یمن و تاکید بر خاتمه آن در کنار عدم دستیابی به خواستههای از پیش تعیین شد در ابتدای جنگ، دولت سعودی را دچار استیصال نموده و موجب شده تا ریاض بشدت از مواضع ابتداییاش عقب نشسته و از آغاز هرگونه پروسهی منتهی به صلح در یمن دفاع نماید.
خروج نظامیان اماراتی از یمن و نگرانی از تجزیه این کشور، بیش از هر دولتی برای سعودیها زیان در بر خواهد داشت. با تشکیل کشوری مستقل در شمال یمن با اکثریتی از شیعیان زیدی، عملا کنترل مرزهای سعودی با یمن در کنترل شیعیان زیدی خواهد بود. شیعیانی که ارتباط حسنه با تهران برخوردار بوده و زیر نفوذ رهبران حوثی قرار دارند. از همین رو، برخی ناظرین منطقهای آمادگی سعودی برای رایزنی با انصارالله خبر دادهاند. رایزنیهایی که در آن ضمن مشروعیت بخشی به انصارالله، زمینه تشکیل دولتی ائتلافی با حضور انصارالله را دریمن فراهم آورده و مانع از فروپاشی این کشور نیز گردد.